اللهم صل على فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک ... بعد شما مدینه چه دلگیر تر میشود ، بعد شما علی چه تنها تر می شود ، بعد شما حسن چه محزون تر میشود ، مرو ز خانه مادر من...
چندی پیش شنیدیم که سران فتنه کم کم قصد بازگشت و پایه ریزی آشوب جدید دارند و همانطور که میدانید همین سید نا خلف که با فتنه گران بود و چندی پیش با بازگشت و برگزاری جشن تولد به طور غیر مستقیم ...
ای رهبرم! از تو به یک اشاره ، از ما به سر دویدن ... چنان مست بوی روی تو گردیده ایم که در حماسه خون با جان خود سیاست و اقتصاد را گلگون خواهیم کرد ، لبیک ما به تو چون لبیک کوفیان نیست و تنها نخواهی ماند ...
این جمعه هم غروب شد نیامدی ... جمعه ای که آخرین جمعه سال بود ... ، سالی که آمد و رفت ولی روی دلدار پدیدار نگشت ، اباصالح ! از ما بگذر که در هیاهوی شب عید تورا گم کرده ایم ... مولای من ! ترسم که ...
ای تجلی عظمت! کسی که سربازان اسرائیلی با شنیدن نامش از ترس می مردند ... امروز حاج عماد را به تمام صهیونیست ها اسرائیلی ها و نوکرانشان یادآوری میکنم تا دوباره فکر جنگ بر ذهن کثیفشان نپرورانند ...
نخستین گناه شاید به ناکجا آباد بکشد! اگر انسان یک گام در راه غیر رضای خدا بردارد، دیگر گامهای بعدی را نمی داند چه خواهد شد! همان گام اول، او را به جاهایی که نمی داند، خواهد کشید.
خاطرات دوران اسارت خانم معصومه آباد در زندانهای رژیم بعث صدام است. روایت کتاب از دوران کودکی آغاز و با بیان بخشهای مهمی از نوجوانی وی ادامه پیدا میکند. کتاب، با بیان نقش و تأثیر انقلاب اسلامی بر زندگی و شخصیت خانم آباد به دورهی دفاع مقدس، اسارت و آزادی او و سه بانوی آزادهی دیگر، به پایان میرسد.